بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعد الحمد و الثناء و التحیة و الاکرام و الصلاة علی محمد و آله الاطهار و التوصیة بالتقوی.

در جلسات گذشته بیان شد که: آداب در فرهنگ دینی و اسلامی به دو بخش تقسیم می شود؛ بخشی را شریعت برای پیروان خود معرفی می کند؛ و بخشی را هم عرف متدین و سالم در زندگی فردی و اجتماعی خود لحاظ نموده و به آن ها التزام عملی پیدا می کنند.

عمده ی آن چه را که شریعت در نظر می گیرد کمتر دستخوش تغییر و تحول قرار گرفته است و عموما ثابت هستند مگر آن که ضرورت خاصی موجب تغیر موقت، آن ها گردد؛ یعنی شرایط زمانی و مکانی ایجاب کند تا حکم اولیه قابل اجرا نباشد.

البته مواردی را داریم که شریعت اسلامی، با دست خود آن ها را تغییر داده و یا تغییر و تحول را در متن آن جای داده است و حتی تعین مصداق آن را به مردم هر عصر واگذار کرده است.

در این جا سؤالی پیش می آید و آن این که: ما معتقدیم «...حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...»[1] [حلال و حرام اسلام تا دامنه ی قیامت تغییر ناپذیر است.]

اصل تغییر آداب در برخی از احکام با آن چه در این حدیث آمده چگونه سازگار است؟

در پاسخ باید گفت: احکام و آداب شرع دو گونه است:

-       احکام و آدابی که بر اساس موضوعات، ثابت و فطری تشریع شده است؛ مانند نماز و روزه و حج و...

-       آداب شرعیه که تغییر پذیر نیستند؛ و نیز احکام و آدابی که بر اساس موضوعات، متغیر می شود؛ و به تعبیر دیگر با تغییر موضوع، حکم و یا آداب هم تغییر می کند؛ و روشن است که حدیث شریف «...حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...»[2] اشاره به بخش اول دارد.

به هر حال مصادیقی در تاریخ اسلامی دیده می شود که با تغییر موضوعات و یا شرایط، آداب هم تغییر کرده است که به برخی از نمونه های آن اشاره می شود و مهم آن است که شما نمازگزاران و عموم مسلمانان به این ملاک هم توجه داشته باشند.

 نمونه اول:

 «... عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: كُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَكَ اللَّهُ ذَكَرْتَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع كَانَ يَلْبَسُ الْخَشِنَ يَلْبَسُ الْقَمِيصَ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ نَرَى عَلَيْكَ اللِّبَاسَ الْجَيِّدَ قَالَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع كَانَ يَلْبَسُ ذَلِكَ فِي زَمَانٍ لَا يُنْكَرُ وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِكَ الْيَوْمَ لَشُهِرَ بِهِ فَخَيْرُ لِبَاسِ كُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ غَيْرَ أَنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ لَبِسَ لِبَاسَ عَلِيٍّ ع وَ سَارَ بِسِيرَتِهِ.»[3]

حمادبن عثمان می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم؛ مردی به او گفت: شما فرمودید: علی علیه السلام لباس و پیراهن، ساده و خشن می پوشید و ما می بینیم شما لباس های زیبا و نرم می پوشید!!!؟

حضرت فرمودند: «...أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع كَانَ يَلْبَسُ الْخَشِنَ يَلْبَسُ الْقَمِيصَ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ نَرَى عَلَيْكَ اللِّبَاسَ الْجَيِّدَ قَالَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع كَانَ يَلْبَسُ ذَلِكَ فِي زَمَانٍ لَا يُنْكَرُ وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِكَ الْيَوْمَ لَشُهِرَ بِهِ فَخَيْرُ لِبَاسِ كُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ...»[4]

[همانا علی بن ابیطالب علیه السلام زمانی آن لباس ها را می پوشید که پذیرش عمومی داشت؛ اما اگر آن لباس، امروز پوشیده شود؛ انسان، انگشت نما خواهد شد؛ پس بهترین لباس ها، لباس های عرف زمان است.]

همچنین راوی نقل می کند که: «سفیان ثوری روزی در مسجد الحرام، امام صادق علیه السلام را دید در حالی که لباس های فاخر پوشیده بود؛ به امام صادق علیه السلام اعتراض کرده و گفت: ای پسر پیامبر هرگز پیامبر خدا و علی مرتضی و پدرانت این گونه نمی پوشیدند؛ امام علیه السلام در جواب سؤال اعتراضی او فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله در زمانی می زیستند که تنگ دستی ها فراوان بود اما امروز نعمت های الهی در بُعد مادی فراوان است؛ و روزگار تنگ دستی، سپری شده است؛ پس چرا خوبان جامعه از این نعمت ها استفاده نکنند؛ آن گاه امام صادق علیه السلام لباس روئین خود را کنار زد و لباس زیر خود را به سفیان ثوری نشان داد و فرمود: من لباس خشن را در زیر می پوشم و لباس فاخر را روی آن می پوشم؛ تا عرف را رعایت کرده باشم؛ اما تو لباس نرم را در زیر پوشیده ای و برای عوام فریبی لباس خشن را در ظاهر قرار داده ای.» [5]

مشابه این اعتراض را عباد بن کثیر بصری به امام صادق علیه السلام دارد؛ و حضرت او را یکی از ریا کاران زمان معرفی می کند.[6]

 

نمونه دوم:

«"حسن زیات بصری" گوید من با دوستم  بر امام باقر علیه السلام وارد شدیم؛ و خانه آن حضرت را با فرش و گلیم و پشتی و غیره، آراسته دیدیم؛ و آن حضرت هم با لباس های رنگین و استثنایی و صورتی آراسته شده دیدیم؛ سؤال های خود را پرسیدیم و جواب گرفتیم؛ اما در دل، برایمان از این وضع شگفتی ایجاد شده بود؛ زمانی که خواستیم از محضرش جدا شویم؛ حضرت فرمودند: شما دو نفر فردا به خانه ی خودم بیایید؛ فردا به منزل شخصی امام باقر علیه السلام رفتیم؛ و ظاهری کاملا متفاوت با منزل دیروزی را دیدیم؛ آن حضرت هم لباس های خشن و معمولی پوشیده بودند.

امام علیه السلام به دوستم رو کردند و فرمودند: ای برادر بصری، خانه دیروزی، خانه همسرم بود و آن ابزار هم مال او بود؛ همسرم از من خواسته بود تا این گونه برایش آراسته شوم؛ ولی این جا خانه و زندگی من است؛ آن چه در قلبت هست را اصلاح کن.

مرد بصری گفت: فدایت شوم حقیقت آن است که دیروز، برداشت نادرستی داشتم و اینک اصلاح گردید.»[7]

 

نمونه سوم:

«یکی از یاران امام باقر علیه السلام می گوید:روزی وارد منزل امام علیه السلام شده؛ و خانه آن حضرت را با فرش ها و گلیم ها و پشتی ها آراسته دیدم؛ و روز بعد در منزل دیگری، خدمت آن حضرت رسیدم که حصیری بیش در آن نبود.

گفتم فدایت شوم؛ این چه منزلی است!!؟ و دیروز چه منزلی بود!!؟

امام علیه السلام فرمودند: این خانه خودم هست و دیروز در منزل همسرم وارد شدی؛ برای تو حدیثی را از پدرم می گویم: جماعتی بر امام حسین علیه السلام وارد شدند؛ و خانه آن حضرت را با فرش ها و پشتی ها و... دیدند؛ از روی اعتراض به آن حضرت گفتند: ما در منزل شما چیزهایی را می بینیم که در منزل پیامبر صلی الله علیه و آله وجود نداشت!!!

امام حسین علیه السلام در جواب فرمودند: ما با زن هایمان ازدواج می کنیم و مهر آن ها را می پردازیم و آنان با این مهر و پولی که در اختیار دارند؛ هر چه می خواهند؛ تهیه می کنند و این ثمره استقلال مالی آن هاست.»[8]

 

نمونه چهارم:

بعضی از یاران امام علی علیه السلام از تفسیر گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله که فرموده است:‌‌ موهای سفید خود را تغیر دهید(رنگ و خضاب کنید) و خود را شبیه یهود نسازید[وَ سُئِلَ عليه السلام عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ صلى الله عليه واله غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ][9] پرسید:

امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: این سخن را پیامبر صلی الله علیه و آله زمانی فرمودند که پیروان اسلام اندک بودند؛ اما امروز، اسلام گسترش یافته و امنیت برقرار گشته است؛ هر کس در این باره مختار است و دستور خاصی وجود ندارد.«...فَقَالَ إِنَّمَا قَالَ صلى الله عليه واله ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ»[10]

این سخن اشاره به آن است که: در آغاز اسلام چون عدد مسلمانان کم بود و در میان آنانت گروهی از پیران نیز وجود داشتند؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اصرار داشت تا پیران، چهره یجوانی به خود بگیرند و مایه ی ترس و وحشت دشمن شوند؛ به همین دلیل، دستور خضاب و رنگ کردن مو صادر شد؛ و چون کفار و مشرکان خضاب نمی کردند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله برای مخفی ماندن نکته اصلی این دستور که همان احساس قوت در میان مسلمانان و ایجاد رعب و وحشت در دل مشرکان بود؛ دستور خود را مبتنی بر دوری از تشبه به کفار و مشرکان نمودند.

امام علی علیه السلام می فرمایند: موضوع این حکم که رعب افکندن در دل دشمنان از طریق جوان نمایی پیران بود هم اینک تغییر یافته است؛ چرا که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله عدد مسلمانان اندک بود و اینک که اسلام سراسر منطقه را فراگرفته است و حکومت اسلامی تثبیت یافته و ترس و خوفی از یهودیان و مشرکان وجود ندارد؛ مسلمانان آزاد هستند تا با موهای سفید حرکت کنند؛ و یا خضاب کنند.

البته خضاب در هر زمانی مستحب است؛ و در صدر اسلام از الزامات اجتماعی به شمار می رفت.

 

نمونه پنجم:

شخصی از امام محمد باقر علیه السلام سؤال می کند: آیا در حال طواف تند و کوبنده حرکت کنیم(همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانشان حرکت می کردند) یا آهسته و معمولی؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: »پیامبر صلی الله علیه و آله این دستور را در ماجرای بعد از صلح حدیبیه دادند تا قریش، چابکی آن حضرت و یارانش را ببینند و بترسند؛ ولی من و پدرم در طواف، راه می رویم و حرکت معمولی داریم«[11]

 

نمونه ششم:

چون در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله تراشیدن سر برای مردان نشانه بندگی بوده است؛ و آزادگان، سر خود را نمی تراشیدند؛ گزاردن مو و بلند کردن آن مطلوب بوده است؛ و بر اساس برخی از روایات، پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این گونه عمل می کردند؛ اما با گذر زمان و عوض شدن ظواهر بندگان و آزادگان، روایاتی در مدح و فضیلت تراشیدن موی سر از امام باقر و امام صادق علیهما السلام صادر شده است.

 

نمونه هفتم:

شهید مطهری می نویسد: «در احاديث زيادي امر شده تحت الحنك هميشه در زير گلو افتاده باشد، نه در حال نماز فقط بلكه در همه احوال. يكي از آن احاديث اين است: الْفَرْقُ بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُشْرِكينَ التَّلَحّي يعني فرق بين مسلمان و مشرك تحت الحنك در زيرگلو انداختن است.

عده اي از اخباريين به اين حديث و امثال آن تمسك كرده مي گويند هميشه بايد تحت الحنك افتاده باشد. ولي مرحوم ملامحسن فيض با اينكه به اجتهاد خوشبين نبوده، در وافي باب الزيّ و التجمل، اجتهادي دارد، مي فرمايد در قديم مشركين شعاري داشتند كه تحت الحنك را به بالا مي بستند و نام اين عمل را «اقتعاط» مي گذاشته اند. اگر كسي اين كار را مي كرد معنايش اين بود كه من جزء آنها هستم. اين حديث دستور مبارزه و عدم پيروي از آن شعار را مي دهد. ولي امروز ديگر آن شعار از بين رفته پس موضوعي براي اين حديث باقي نيست. حالا برعكس چون همه تحت الحنك را به بالا مي بندند اگر كسي تحت الحنك را در زير چانه چرخ بدهد حرام است، زيرا لباس شهرت مي شود و لباس شهرت حرام است.»[12]

یکی از عواملی پویایی احکام و آداب اسلامی، شناخت زمان و مکان و عرف اجتماعی است؛ در این رابطه اگر انسانی توانست کاملا قلمروی نقش آفرینی زمان و مکان و عرف اجتماعی را در محدوده ی شریعت، تشخیص دهد و بر موارد مورد نظر تطبیق نماید؛ قهرا از تحجر در دین، فاصله گرفته و اجرایی شدن تمامی زوایای دین اسلام را در هر عصر  و نسلی تضمین نموده است.               والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



[1]الكافي (ط - الإسلامية)؛ جلد‌1، صفحه: 58

[2]الكافي (ط - الإسلامية)؛ جلد‌1، صفحه: 58

[3] الكافي (ط - الإسلامية)؛ جلد  ‌6، صفحه: 444

[4] الكافي (ط - الإسلامية)؛ جلد  ‌6، صفحه: 444

[5] «...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ رَفَعَهُ قَالَ: مَرَّ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَرَأَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَلَيْهِ ثِيَابٌ كَثِيرَةُ الْقِيمَةِ حِسَانٌ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّهُ وَ لَأُوَبِّخَنَّهُ فَدَنَا مِنْهُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا لَبِسَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِثْلَ هَذَا اللِّبَاسِ وَ لَا عَلِيٌّ ع وَ لَا أَحَدٌ مِنْ آبَائِكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي زَمَانِ قَتْرٍ مُقْتِرٍ وَ كَانَ يَأْخُذُ لِقَتْرِهِ وَ اقْتِدَارِهِ وَ إِنَّ الدُّنْيَا بَعْدَ ذَلِكَ أَرْخَتْ عَزَالِيَهَا فَأَحَقُّ أَهْلِهَا بِهَا أَبْرَارُهَا ثُمَّ تَلَا قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّٰهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبٰادِهِ وَ الطَّيِّبٰاتِ مِنَ الرِّزْقِ وَ نَحْنُ أَحَقُّ مَنْ أَخَذَ مِنْهَا مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ غَيْرَ أَنِّي يَا ثَوْرِيُّ مَا تَرَى عَلَيَّ مِنْ ثَوْبٍ إِنَّمَا أَلْبَسُهُ لِلنَّاسِ ثُمَّ اجْتَذَبَ يَدَ سُفْيَانَ فَجَرَّهَا إِلَيْهِ ثُمَّ رَفَعَ الثَّوْبَ الْأَعْلَى وَ أَخْرَجَ ثَوْباً تَحْتَ ذَلِكَ عَلَى جِلْدِهِ غَلِيظاً فَقَالَ هَذَا أَلْبَسُهُ لِنَفْسِي وَ مَا رَأَيْتَهُ لِلنَّاسِ ثُمَّ جَذَبَ ثَوْباً عَلَى سُفْيَانَ أَعْلَاهُ غَلِيظٌ خَشِنٌ وَ دَاخِلُ ذَلِكَ ثَوْبٌ لَيِّنٌ فَقَالَ لَبِسْتَ هَذَا الْأَعْلَى لِلنَّاسِ وَ لَبِسْتَ هَذَا لِنَفْسِكَ تَسُرُّهَا.» الكافي (ط - الإسلامية)؛ جلد ‌6، صفحه: 42 و 443

[6]«... عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ بَيْنَا أَنَا فِي الطَّوَافِ وَ إِذَا بِرَجُلٍ يَجْذِبُ ثَوْبِي وَ إِذَا هُوَ عَبَّادُ بْنُ كَثِيرٍ الْبَصْرِيُّ فَقَالَ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ تَلْبَسُ مِثْلَ هَذِهِ الثِّيَابِ وَ أَنْتَ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مَعَ الْمَكَانِ الَّذِي أَنْتَ فِيهِ مِنْ عَلِيٍّ ع فَقُلْتُ ثَوْبٌ فُرْقُبِيٌّ اشْتَرَيْتُهُ بِدِينَارٍ وَ كَانَ عَلِيٌّ ع فِي زَمَانٍ يَسْتَقِيمُ لَهُ مَا لَبِسَ فِيهِ وَ لَوْ لَبِسْتُ مِثْلَ ذَلِكَ اللِّبَاسِ فِي زَمَانِنَا لَقَالَ النَّاسُ هَذَا مُرَاءٍ مِثْلُ عَبَّادٍ.» الكافي (ط - الإسلامية)؛ جلد ‌6، صفحه: 443

[7] «...عَنِ الْحَسَنِ الزَّيَّاتِ الْبَصْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَا وَ صَاحِبٌ لِي وَ إِذَا هُوَ فِي بَيْتٍ مُنَجَّدٍ وَ عَلَيْهِ مِلْحَفَةٌ وَرْدِيَّةٌ وَ قَدْ حَفَّ لِحْيَتَهُ وَ اكْتَحَلَ فَسَأَلْنَاهُ عَنْ مَسَائِلَ فَلَمَّا قُمْنَا قَالَ لِي يَا حَسَنُ قُلْتُ لَبَّيْكَ قَالَ إِذَا كَانَ غَداً فَائْتِنِي أَنْتَ وَ صَاحِبُكَ فَقُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ دَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ إِذَا هُوَ فِي بَيْتٍ لَيْسَ فِيهِ إِلَّا حَصِيرٌ وَ إِذَا عَلَيْهِ قَمِيصٌ غَلِيظٌ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى صَاحِبِي فَقَالَ يَا أَخَا أَهْلِ الْبَصْرَةِ إِنَّكَ دَخَلْتَ عَلَيَّ أَمْسِ وَ أَنَا فِي بَيْتِ الْمَرْأَةِ وَ كَانَ أَمْسِ يَوْمَهَا وَ الْبَيْتُ بَيْتَهَا وَ الْمَتَاعُ مَتَاعَهَا فَتَزَيَّنَتْ لِي عَلَى أَنْ أَتَزَيَّنَ لَهَا كَمَا تَزَيَّنَتْ لِي فَلَا يَدْخُلْ قَلْبَكَ شَيْ‌ءٌ فَقَالَ لَهُ صَاحِبِي جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ كَانَ وَ اللَّهِ دَخَلَ فِي قَلْبِي شَيْ‌ءٌ فَأَمَّا الْآنَ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَذْهَبَ اللَّهُ مَا كَانَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْحَقَّ فِيمَا قُلْتَ.» الكافي (ط - الإسلامية)؛ جلد ‌6، صفحه: 448 و 449

[8] «وَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ دَخَلْتُ يَعْنِي عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي مَنْزِلِهِ فَوَجَدْتُهُ فِي بَيْتٍ مُنَجَّدٍ قَدْ نُضِّدَ بِوَسَائِدَ وَ أَنْمَاطٍ وَ مَرَافِقَ وَ أَفْرِشَةٍ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدَ ذَلِكَ فَوَجَدْتُهُ فِي بَيْتٍ مَفْرُوشٍ بِحَصِيرٍ فَقُلْتُ مَا هَذَا الْبَيْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ هَذَا بَيْتِي وَ الَّذِي رَأَيْتَ قَبْلَهُ بَيْتُ الْمَرْأَةِ وَ سَأُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ حَدَّثَنِي أَبِي ص قَالَ دَخَلَ قَوْمٌ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَرَأَوْا فِي مَنْزِلِهِ بِسَاطاً وَ نَمَارِقَ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِنَ الْفُرُوشِ فَقَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَرَى فِي مَنْزِلِكَ أَشْيَاءَ لَمْ تَكُنْ فِي مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّا نَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَنُعْطِيهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَيَشْتَرِينَ بِهَا مَا شِئْنَ لَيْسَ لَنَا فِيهِ شَيْ‌ءٌ» دعائم الإسلام؛ جلد ‌2، صفحه: 159

[9] نهج البلاغة؛ صفحه: 407 کلمات قصار 17

[10]نهج البلاغة؛ صفحه: 407 کلمات قصار 17

[11] عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ أَوْ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ « في نسخة- محمد بن مسلم (هامش المخطوط).» قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الطَّوَافِ أَ يَرْمُلُ فِيهِ الرَّجُلُ- فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا أَنْ قَدِمَ مَكَّةَ- وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْمُشْرِكِينَ الْكِتَابُ- الَّذِي قَدْ عَلِمْتُمْ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يَتَجَلَّدُوا- وَ قَالَأَخْرِجُوا أَعْضَادَكُمْ- وَ أَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ رَمَلَ بِالْبَيْتِ- لِيُرِيَهُمْ أَنَّهُ لَمْ يُصِبْهُمْ جَهْدٌ- فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ يَرْمُلُ النَّاسُ وَ إِنِّي لَأَمْشِي مَشْياً- وَ قَدْ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَمْشِي مَشْياً. وسائل الشیعه جلد 13 صفحه 351

[12] مجموعه آثاراستادشهيدمطهري، جلد 20، صفحه: 171 و 172

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا